رو به روی همیم بازم مثه قدیم
یه قهوه ی تلخ رو میز که نداره طعمی
شروع کن بگو توام حال منو داری
یا که نه ، خیلی خوب و سرحالی
بگو ، من که همش واسه حرفات پایه بودم
به ظاهر خوب از درون تیکه پاره بودم
بگو بازم مثه همیشه می شنوم من
ولی بخدا نداری حرف بیشتر از من
این منم بدیا تو خونم رخنه کردن
چون مثه قدیم نیستم الان کوه دردم
آدمی که از همه کس ضربه خورده
آرزوهای سینشم خیلی وقته مرده
دوباره باز حرفای تکراری
بگو شاید آروم شم ، بگو حال منو داری
نظرات شما عزیزان: